قانون بازگشت
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 91
بازدید کل : 54241
تعداد مطالب : 33
تعداد نظرات : 21
تعداد آنلاین : 1

و خداوند اینجاست...




 
 



قانون بازگشت


 

مردی از یکی از دره های پیرنه در فرانسه می گذشت ، که به چوپان پیری برخورد.

غذایش را با او تقسیم کرد و مدت درازی درباره ی زندگی صحبت کردند .

بعد صحبت به وجود خدا رسید .

مرد گفت : اگر به خدا اعتقاد داشته باشم باید قبول کنم که آزاد نیستم و مسئول هیچ کدام از اعمالم نیستم . زیرا مردم میگویند که او قادر مطلق است و اکنون و گذشته و آینده را می شناسد…

چوپان ناگهان و بی مقدمه زیر آواز زد و پژواک آوازش دره را آکند !

بعد ناگهان آوازش را قطع کرد و شروع کرد به ناسزا گفتن به همه چیز و همه کسی !!!

صدای فریادهای چوپان نیز در کوهها پیچید و به سوی آن دو بازگشت .

سپس چوپان گفت : زندگی همین دره است ، آن کوهها ، آگاهی پروردگارند ؛ و آوای انسان ، سرنوشت او

آزادیم آواز بخوانیم یا ناسزا بگوئیم، اما هر کاری که می کنیم، به درگاه او می رسد و به همان شکل به سوی ما باز می گردد

خداوند پژواک کردار ماست …

آدمی ساخته ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است.

(مترلینگ)

 

 




15 شهريور 1389برچسب:, :: 14:30 ::  نويسنده : نجمه